جدول جو
جدول جو

معنی سید خل - جستجوی لغت در جدول جو

سید خل
از توابع چهاردانگه ی هزارجریب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سی گل
تصویر سی گل
(دخترانه)
سی عدد گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیب گل
تصویر سیب گل
(دخترانه)
شکوفه سیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سی بل
تصویر سی بل
(دخترانه)
نام ربه النوع خاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ذی دخل
تصویر ذی دخل
کسی که در امری مداخله داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
مرکّب از: بی + دخل، بی درآمد. (ناظم الاطباء)، بی عایدی. که دخل ندارد. که درآمد ندارد.
لغت نامه دهخدا
(گِ)
گلابه که بر بام و دیوار مالند و بر روی آن کاهگل کنند. (برهان). گلی است سفید که خانه را بدان سفیدکنند و این عمل را خانه سیمگل کردن گویند. از بعضی ثقات مسموع شده که گل مذکور مخصوص صفاهان است... (آنندراج). گلابه که بالای کاهگل مالند. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ دِ)
کینه ور. (آنندراج). بدخواه. بداندیش. بدکردار. (ناظم الاطباء) :
این زال سرسپید سیه دل طلاق ده
اینک ببین معاینه فرزند شوهرش.
خاقانی.
زبانی است هرکو سیه دل بود
نه هر زنگیی خواجه مقبل بود.
نظامی.
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ.
سعدی.
سیه دل برآهیخت شمشیر تیز
ندانست بیچاره راه گریز.
سعدی.
رجوع به سیاه دل شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ذیدخل بودن در کاری، دخالت در آن داشتن. ذیدخل کردن کسی را در کاری، دخالت دادن او را در آن کار
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ربه النوع خاک بود که یونانیان او را مادر ژوپیتر، ژونو، نپتونوس و پلوتو می پنداشتند و برای او مخصوصاً گاومیش، بز و خوک قربان میکردند. (تمدن قدیم)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از دهستان نهبندان بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 186 تن سکنه. آب آن از قنات. شغل اهالی مالداری. راه آن مالرو محل ییلاقی مالداران است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذی دخل
تصویر ذی دخل
آنکه در امری دخالت کند. یا ذی دخل بودن در کاری. در آن حالت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اید آل
تصویر اید آل
کمال مطلوب، منتهای آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه دل
تصویر سیه دل
تیره دل قسی، بد گمان ظنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیدخل
تصویر ذیدخل
وابسته
فرهنگ لغت هوشیار
خال سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اسفیورد شوراب شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
کچلی شوره بسته
فرهنگ گویش مازندرانی
سقف و دیوار گل اندود، سقفی که گل مالی شده و با ماله صاف شود
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از انواع درختان با دانه های سرخ با نام علمی eootinaymoosaanon
فرهنگ گویش مازندرانی
ابله، احمق، دیوانه
فرهنگ گویش مازندرانی